آیدلِ مورد علاقه من🐇🌸 [20]
__________________________________________________
یوکی:چی؟؟اینکه روستای خودمونه
میساکی:دقیقا میتونی به مادربزرگت سر بزنی!
یوکی:خیلی خوبه(:
سکوت بینشون با صدای زنگ گوشی میساکی قطع شد
میساکی:
مرسی عزیزم
الان؟
باشه عشقم حتما
و بعد تلفن زو قطع کرد
یوکی:اَه اَه چندش فهمیدم نمیخواد بگی برو منم رفتم بای
میساکی:خ...خدافظ(با خجالت)
و بعد یوکی از کافه بیرون زد و به سمت خوابگاه راه افتاد
*سه روز بعد*
_روز اول مدرسه_
یه بار دیگه خودش رو توی آینه چک کرد و با لبخند از اتاق خارج شد که مثل هر روز همه اعضا رو دور میز دید
(راستی اسلاید ۲ لباس مدرسه)
با لبخند رفت روی یکی از صندلی ها نشست
یوکی:صبح همگی بخیر
و بعد بوسه ای روی گونه ی جونگکوک گذاشت(:
اعضا:صبح بخیر(همگی)
یونگی:داری میری مدرسه؟
نامجون:برادر من این چه سوالیه معلومه داره میره😐
یوکی:آره امروز روز اولمه
(راستی بچه ها رابطه یوکی با یونگی خواهر برداری مثل اینکه یونگی واقعا برادر بزرگتر یوکیه و روش حساسه
با جیمین بست فرنده و کوکی هم که....)
یونگی:پس من میرسونمت
یوکی:نه...نیازی نیست(با خجالت و لبخند)
یونگی:خیلی هم لازمه من میرسونمت کوکی هم میاد دنبالت مگه نه کوکی؟
جونگکوک:چی...ها آره آره حتما میرم دنبالش😊😉
یونگی:خوبه
یوکی:اوپا بریم؟ من آمادم !
یونگی:بریم
*دم در مدرسه*
یوکی از ماشین پیاده شد و همینطور که برای یونگی دست
تکون میداد وارد مدرسه شد. . ..
بچه هایی رو دید که همه با هم مشغول حرف زدن و خندیدنن
آروم رفت روی گوشه ترین صندلی حیاط نشست و به اطرافش نگاه کرد . . . . .
یوکی:فاعکالان وقت فوبیا اجتماع نیست(میدونید یعنی چی دیگه ترس از اجتماع یا جاهای شلوغ منم دارم(:..)
و بعد یه نفس عمیق کشید و وارد کلاسش شد
(یه جوری راهرو رو رفت دیگه)
روی آخرین صندلی نشست ....
و سرش رو روی میز گذاشت
با حس تکون خوردن صندلی از جا پرید و به کسی که کنارش نشسته بود نگاه کرد
که میساکی رو دید
با ذوق خودشو تو بغل میساکی انداخت
میساکی:آخه من قربونت برم فکر کردی تنهات میزارم؟(:
یوکی:مرسی اومدی میدونی که دست خودم نیست فوبیا دارم . . .. ((:
میساکی:وظیفه بود خوشگلم (:
یوکی: (:
میساکی:راستی آخر هفته اردو میریما
یوکی:وای خیلی خوبه میخوام به مامانم بگم آخر هفته بیاد اونجا ببینمش
. . .. ..
بچه ها دو پارت دیگه داریم کلا(((((:
بعدش فیک جدید
از این پارت و دو پارت دیگه حمایت کنید (((:
ممنون(:
یوکی:چی؟؟اینکه روستای خودمونه
میساکی:دقیقا میتونی به مادربزرگت سر بزنی!
یوکی:خیلی خوبه(:
سکوت بینشون با صدای زنگ گوشی میساکی قطع شد
میساکی:
مرسی عزیزم
الان؟
باشه عشقم حتما
و بعد تلفن زو قطع کرد
یوکی:اَه اَه چندش فهمیدم نمیخواد بگی برو منم رفتم بای
میساکی:خ...خدافظ(با خجالت)
و بعد یوکی از کافه بیرون زد و به سمت خوابگاه راه افتاد
*سه روز بعد*
_روز اول مدرسه_
یه بار دیگه خودش رو توی آینه چک کرد و با لبخند از اتاق خارج شد که مثل هر روز همه اعضا رو دور میز دید
(راستی اسلاید ۲ لباس مدرسه)
با لبخند رفت روی یکی از صندلی ها نشست
یوکی:صبح همگی بخیر
و بعد بوسه ای روی گونه ی جونگکوک گذاشت(:
اعضا:صبح بخیر(همگی)
یونگی:داری میری مدرسه؟
نامجون:برادر من این چه سوالیه معلومه داره میره😐
یوکی:آره امروز روز اولمه
(راستی بچه ها رابطه یوکی با یونگی خواهر برداری مثل اینکه یونگی واقعا برادر بزرگتر یوکیه و روش حساسه
با جیمین بست فرنده و کوکی هم که....)
یونگی:پس من میرسونمت
یوکی:نه...نیازی نیست(با خجالت و لبخند)
یونگی:خیلی هم لازمه من میرسونمت کوکی هم میاد دنبالت مگه نه کوکی؟
جونگکوک:چی...ها آره آره حتما میرم دنبالش😊😉
یونگی:خوبه
یوکی:اوپا بریم؟ من آمادم !
یونگی:بریم
*دم در مدرسه*
یوکی از ماشین پیاده شد و همینطور که برای یونگی دست
تکون میداد وارد مدرسه شد. . ..
بچه هایی رو دید که همه با هم مشغول حرف زدن و خندیدنن
آروم رفت روی گوشه ترین صندلی حیاط نشست و به اطرافش نگاه کرد . . . . .
یوکی:فاعکالان وقت فوبیا اجتماع نیست(میدونید یعنی چی دیگه ترس از اجتماع یا جاهای شلوغ منم دارم(:..)
و بعد یه نفس عمیق کشید و وارد کلاسش شد
(یه جوری راهرو رو رفت دیگه)
روی آخرین صندلی نشست ....
و سرش رو روی میز گذاشت
با حس تکون خوردن صندلی از جا پرید و به کسی که کنارش نشسته بود نگاه کرد
که میساکی رو دید
با ذوق خودشو تو بغل میساکی انداخت
میساکی:آخه من قربونت برم فکر کردی تنهات میزارم؟(:
یوکی:مرسی اومدی میدونی که دست خودم نیست فوبیا دارم . . .. ((:
میساکی:وظیفه بود خوشگلم (:
یوکی: (:
میساکی:راستی آخر هفته اردو میریما
یوکی:وای خیلی خوبه میخوام به مامانم بگم آخر هفته بیاد اونجا ببینمش
. . .. ..
بچه ها دو پارت دیگه داریم کلا(((((:
بعدش فیک جدید
از این پارت و دو پارت دیگه حمایت کنید (((:
ممنون(:
۶.۹k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.